متن زیبا – اتحاد

کاش از انگشتان دستمان یاد می گرفتیم
یکی کوچک
و یکی بزرگ
یکی بلند
و یکی کوتاه
یکی قوی تر
و یکی ضعیف تر
اما هیچ کدام دیگری را مسخره نمی کند
هیچ کدام دیگری را له نمی کند
و هیچ کدام برای دیگری تعظیم نمی کند
آنها کنار هم یک دست می شوند و کار می کنند
چرا ما انسان ها اگر از کسی بالاتر بودیم
لهش می کنیم
و اگر از کسی پایین تر بودیم
او را می پرستیم
شاید به خاطر همین که یادمان باشد
نه کسی بنده ماست
نه کسی خدای ما
خداوند انگشت های ما را این گونه آفرید.
آری،
باید با هم باشیم و کنار هم
آنگاه لذت یک دست بودن را می فهمیم…

>Samiantec

من پسر یک نجار ساده ام…

بعد از خوردن غذا بیل گیتس 5 دلار به عنوان انعام به پیش خدمت داد، پیشخدمت ناراحت شد.

بیل گیتس متوجه ناراحتی پیشخدمت شد و سوال کرد : چه اتفاقی افتاده؟

پیشخدمت : من متعجب شدم ….

بخاطر اینکه در میز کناری پسر شما 50 دلار به من انعام داد در حالی که شما که پدر او هستید و پولدار ترین انسان روی زمین هستید فقط 5 دلار انعام می دهید !

گیتس خندید و جواب معنا داری گفت :

او پسر پولدار ترین مرد روی زمینه و من پسر یک نجار ساده ام.

>Samiantec